- پولاد سم
- مرکوبی که سمی سخت دارد پولاد سنب: (سیه چشم و بور ابرش و گاو دم سیه خایه و تند و پولاد سم) (فردوسی)
معنی پولاد سم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسبی که سم های سخت دارد
آنکه پولاد سازد آنکه آلات پولادین سازد، آهنگر: (بدان دست بردند آهنگران چو شد ساخته کار گرز گران... {} پسند آمدش کار پولاد گر ببخشید شان جامه و سیم و زر) (فردوسی) آهنگر، آنکه پولاد سازد
دلاور شجاع جنگاور: (گرازنده شد تیغ بی هیچ رنج دو نیمه شد آن کوه پولاد سنج) (نظامی)
آنکه پولاد را سنبدکسی که فولاد را سوراخ کند: (عزم تو کشور گشا و خشم تو بد خواه سوز رمخ تو پولاد سنب و تیغ تو جوشن گداز) (فرخی)، پولاد سم
پر زور (اسب)
دارای دست و پنجه ای چون پولاد صاحب دستی نیرومند: (بدو گفتا من آن پولاد دستم که دینت را بدین خواری شکستم) (نظامی)
آنکه تن سخت دارد کسی که بدن قوی دارد: (همه خیل کابل شدند انجمن بر آن کشته پیلان پولادین) (گرشاسب نامه)
با پولاد استوار کرده با فولاد محکم شده: کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولاد بست. (گرشاسب نامه)
چیزی که با پولاد استوار شده، کنایه از دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد، برای مثال کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی - ۹۳)
آنچه پولاد را بساید، سایندۀ پولاد، برای مثال رواروزنان تیر پولادسای / در اندام شیران پولادخای (نظامی۵ - ۷۹۳)